۱۳۸۸ بهمن ۱۱, یکشنبه

بذار با صورتکت حرف بزنم

-یکم اینورتر، آهان خودشه دستتو دراز کن اون جلد سفیدرو بردار، بازش کن ،نه بیخیال بیا اینجا
-این کارا واسه چیه؟
-بیا بشین اینجا، داشتم فک می کردم کاش یا تو مرده بودی یا من، اینجوری دل یکی واسه اون یکی تنگ می شد، نمی گفتی چون با اعصاب خوردی می آی تنبیهت اینه که جوابتو ندم
-من همینیم که هس
- من چی؟ من کشک، اگه بلد بودم بگم ، بهبت می گفتم گه خوردم، کارت با گه خوردن من را می افته؟

۱ نظر:

مراد پشمک گفت...

عجیبه . امشب یادت کردم .
عجیبی .
شاد باشی .