ادم عجیبی بود، همیشه وقتی حرف می زد، کلی چیز بم یاد می داد، با این که هم نقاش بود هم عکاس، هم دانشگاه هنر رفته بود هم کلی ادم حسابی بود هیچ وقت منو اذیت نکرد، وقت و بی وقت مذاحمش می شدمف اونم با گشاده رویی جوابمو می داد ، حالمو عوض می کرد ، ولی می گفت: منم مث تو نمی تونم جملات مثبت کنار هم بیارم، حالا داره می ره داره از من دور می شه، داره یه جایی می ره که خواب هم قدرت سفر کردن به اون وادیی رو نداره، چشماش دیگه باز نمی شه تاب حرف زدن نداره ، منم کاری از دستم بر نمیاد، نمی تونم کمکش کنم، دارم رفتنشو می بینم، ولی چیزی ندارم که بگم،ما ذاتاً تنها بودیم عزیز
"بگو که از کدوم طرف می شه به ارامش رسید" کاش بش نمی گفتم اینو گوش کن
tired of lying in sunshine
and you are young and life is long
and there is long to kill tody
نمیر لعنتی، منو تنها نذار ، تروخدا پاشو، به خاطر کوزه به سرها که شده پاشو،پاشو پاشو دیگه بت نمی گم سر به هوا، دیگه بت نمی گم نقاشِ کاسه بشقاب.......
"بگو که از کدوم طرف می شه به ارامش رسید" کاش بش نمی گفتم اینو گوش کن
tired of lying in sunshine
and you are young and life is long
and there is long to kill tody
نمیر لعنتی، منو تنها نذار ، تروخدا پاشو، به خاطر کوزه به سرها که شده پاشو،پاشو پاشو دیگه بت نمی گم سر به هوا، دیگه بت نمی گم نقاشِ کاسه بشقاب.......
۲ نظر:
B :: man dust daram jasadamo atish bezanan
ahmagh:: negar be nazaret mitoonim in hale kharabo tey konim?
ahmagh:: ya na emshab payane bazie
ahmagh:: bayad barga ro roo konimo
B :: nemidunam
ahmagh:: be aghooshe khak berim
B :: ,,
B :: ali halam khub nist
B :: dare khabam mibare
ahmagh:: khoobe ke
avalin shab doostimoon ham man ye jabe ghors khordam
ahmagh:
ahmagh: ba y e jab eghors ham az tarafe to doostimoon tamoom shod
ارسال یک نظر